|
ز تازیانه مانده بر رویت نشانی رروحت جراحت دیده از زخم زبانی زنجیرهای پیر این گردن گواه است شاید فقط امروز را زنده بمانی
با این تن سنگین نمی دانم چگونه داری بلای شیعیان را می کشانی ؟ محروم از یک روزنه نوری به زندان گرچه تو خورشید همه کون و مکانی چون خواستی شب ها مناجاتی بخوانی اسمی برند از مادرش با بد دهانی در این سیه چاله ... بمیرم ، نیمه جانی تو باز داری در غریبی دوستانی نگذارد عریان بر زمین دیگر بمانی دیده چه جسمی ! زینب قامت کمانی... نظرات شما عزیزان: |
|
[ طراحي : قالب سبز ] [ Weblog Themes By : GreenSkin.ir ] |